Wednesday, May 11, 2005

Revenge

درود بر پایان جنون

درود بر پایان رنج

چون من در میان تاریکی قرار گرفته ام.

و میبینی که هیچ آرزویی چیزی خطرناک نیست.

بیا و مرا بکش

میدانم که این چیزیست که میخواهی

مرا بکش ،میدانم که این تمام چیزیست که میخواهی!

یک راه تمام جنون را دور می کند

یک راه تمام من را دور می کند

تو مرا به تاریکی-ه خودکشی حل دادی

پس مادر مرا مرگ ده! که نامم با زجر رقم خورده!

بیا و مرا بکش

میدانم که این چیزیست که میخواهی

مرا بکش ،میدانم که این تمام چیزیست که میخواهی!

مرا بکش که چشمان زجر دیده ام دیگر تو را نبیدند

دیگر تو را نخواهم دید!

وقتی به چشمان بدبختیم خیره شوم ...

آخرین چیزی که خواهم دید ،تنفری بر صورتش خواهد بود!

و تو را با خاطراتم ترک میکنم

که شیرینترین انتقامم در زجر توست!

درود بر دهشت تاریکی

درود بر وحشتی که منم

من بر سواریی تاریک از جنونم

مرا مرگ ده پدر! که نامم با زجر رقم خورده!

بیا و مرا بکش

میدانم که این چیزیست که میخواهی

مرا بکش ،میدانم که این تمام چیزیست که میخواهی!

مرا بکش که چشمان زجر دیده ام دیگر تو را نبیدند

دیگر تو را نخواهم دید!

پس دیگر تو را نخواهم دید!

پس دیگر تو را نخواهم دید!

No comments: