Tuesday, September 13, 2005

VolKane

آه خداوندگارم مرا بازگو...

بازگو که چرا بايد اينجا باشم؟

گم شده در تمام در اندوه...

آيا بر منست تا در تمام اين درد و رنج زندگی کنم؟

آه خداوندگارم مرا بازگو...

دوباره و دوباره در تمام تنهايی خويشتنم گم ميشوم...

در تاريکی باريکه راهی پيچ در پيچ به راه می‌افتم...

و تمام سهمم از اين تاريکی اندوهی سترگ است.

اندوهی برخاسته از گلوی آتشفشانی

آتشفشانی دیرپا

آتشفشانی با نام من خاسته...

باز صورتم را ژوليده و خسته ... سوار بر تنی سست ميبينم

قرار گرفته بر دروازه های قلمروی من

قرار گرفته بر دروازه های تنم

بر تاريکيی-ه پيچ خوردهء اين کوره راه

درگربار پژواک نهرهء خاموش اوست ...

آری صدای اوست که بر تن بی رمغم می‌کوبد

آری ‌‌.آری نام اوست که مرا فرياد ميکند...

کمکم کن!

3 comments:

Anonymous said...

You have an outstanding good and well structured site. I enjoyed browsing through it » »

Anonymous said...

Where did you find it? Interesting read » » »

Anonymous said...

Very nice site! single bar driveway gate http://www.eric-johnson-state-farm-insurance-ny.info tits ass cunt spank enema