Thursday, March 23, 2006

2 2 Go

اين نوشته خيلی طولانی داره ميشه ها!!!!!!!!!

اول از همه يه اشاره مختصر بکنم به چيزی که ميخوام بگم و در ابتدای اين اشاره بگم که مطلب فلسفی-ه که کسايی مثل الناز که با فلسفه حال نميکنن در جريان قرار بگيرن

گرچه من پيشنهاد ميکنم اينو بخونين چون اولا حالا ۱۰دقيقه بالا پايين چيزی نميشه بعد هم يکی از اين دو مطلب در ارتباط مستقيم با اپيدمی-ای که تا اونجايی که من ميدونم ۱۰۰٪ دور و بري-ام دارنش و راستش فک ميکنم دول دنيا بايد به اين بيشتر از آنفولازای مرغی اهميت بدن...

بهرحال دو مطلب يکيش سهيم کردن ديگران در اثبات عملی يه تئوری فلسفی از خودمه که اين تئوری رو وقتی داشتم با نشميل (يکی از دوستان-ه عزيزم) صحبت ميکردم به ذهنم رسيد و همونجام اثبات استنتاجيش کردم با استفاده از قضايای فيزيکی و فلسفی

> نشميل جان ازت متشکرم که باعث شدی اين تئوری به ذهنم برسه

همينجا بگم که ريشه پايه اين تئوری ٫تئوری‌ای از فردريش نيچه هست در باب مکان هويتی به نام انسان در ميان دو هويت ديگر به نام حيوان و ابر انسان (بگم که ميتونيد رساله های توضيحی شناختی بر اين ۳هويت رو از خود نيچه بخونيد که کاملا متوجه خود اين هويتها بشيد گرچه اين نيازی برای فهميدن تئوری من نيست بهرحال هرجور دوست دارين اما اجباری بر اين نيست) بهرحال يه اشاره لازم و کافی به مکان هويت انسان در ميان هويتهای ابرانسان و حيوان از زبان خود نيچه خواهم داشت ...

به همين عنوان به تمام نيچه شناسان محترم اين امکان رو ميدم که در همين لحظه تئوری من رو بدزدند و به نام خود استفاده کنن چون بگرچه اين انصاف نيست ولی کاريم از من بر نمياد که انجام بدم .. و اين اجازه رو به فيزيکدانان محترم هم ميدم چون از مطالب فيزيک نيوتونی و کوانتوم برای اثبات اين تئوری استفاده شده پ اونام حق به گردنم دارن...

و دومين مطلب که شايد برای يه پست ديگه بذارمش گرچه حتما اينکارو نخواهم کرد چون به لحاظ اجتماعی و عمومی از اولی مهمتر و حياتی تره اينه که ميخوام يه تئوری ديگرو که نميدونم ماله خودمه يا نوعی بازگو و بررسی کردن بگم

خوب اول بريم سراغ تئوری خودم...

پايه >فردريش نيچه -کتاب: چنين گفت زرتشت پيشگفتار سوم-: انسان بنديست بسته شده ميان حيوان و ابر انسان بندی بر فراز مغاکی.

تئوری >در صورت پذيرش گفتار بالا -اثبات آن را خود نيچه و نيچه شناسان ارائه داده و کامل کرده‌اند- انسان توان انتقال هر نوع جريان انرژی ٫روحی يا احساسی را داراست و هويتی به نام انسان اساسا به نوعی هادی و رابط است و اين خاصيت رابط بودن اساسا وجهی بسيار مهم از داشتن هويت انسانيست چون با مکان-ه تعريفی هويت انسان به ناچار بوجود می‌آيد و بالعکس ~~> با تعريف نوعی رابط ,اساسا هويتی انسانی قابل شکل پذيريست.

اثبات تئوريک > اگر اين بند را فلزی فرض کنيم بر اساس قوانين فيزيک هاديها (در فيزيک نيوتونی) اين بند توان انتقال انرژی را دارد (جريانات روحی و احساسی انواعی از انرژی ها هستند<~~‌در لحظه توضيح بيشتر جايز نيست اما مراجعی ارائه خواهم داد که اثبات اين مطلب را در خود دارند) پس مطلب به وضوح ثابت شده مينمايد.

اگر اين بند را غير فلزی فرض کنم (از هر جنس ماده) بر اساس اصل وحدت ذرات بنيادين در فيزيک کوانتوم با توجه به يگانه بودن الکترون -بر اساس اين اصل- عملی بودن انتقال جريان انرژی کاملا اثبات شده است.

اگر اين بند را نوعی پيوستگی انرژيتيک فرض کنيم اين پيوستگی قابليت جريان و جايگزينی را بر اساس قضايا و اصول فزيک (کوانتوم و نيوتونی) دارد بطور مثال اگر در يک خط پشت سر هم مثلا از حرف الف را بنويسيم و قسمتی خاص از آن خط را جدا کرده و به آن نامی دهيم با پاک کردن يک الف نوشتن آن در آخر خط و نوشتن الفی ديگر در همان مکان چيزی در آن قسمت خاص از خط نوشته شده تغيير نميکند.

و اما سهيم کردن شما در اثبات عملی اين تئوری بوسيله خودم (بدين معنی که من به شخصه ميان دو انسان نقش رابط و جريان دهنده را پيدا کردم و دريافتم را از احساسات شخص اول به عين به شخص دوم منتقل کردم طوری که شخص دوم با درک احساس و رفتار شخص اول جايگاه شخص اول را در مسئله جاری پيدا کرد و با درک اين جايگاه واکنش نشان داد)

قضيه از اين قرار بود که من با علی (دوست) در حال صحبت کردن درباره احساس او نسبت به شخص دومی بودم علی در حين صحبت احساس خودش رو برای من گفت و من عينا اين احساس رو به دوستی ديگر (الناز) منتقل کردم و اين دوست با درک مسئله احساسی نفر اول (علی) واکنش شخص خودش رو نسبت به اين نوع از احساس و اين مسئله احساسی با نوعی رفتار تعريف شده انجام داد. (که برای حفظ حريم خصوصی هردو نفر اين واکنش و مسئله احساسی رو خصوصی نگه خواهم داشت).

و اما مبحث دوم... اين خيلی از قبلی خلاصه تره مختصر و مفيد سعی ميکنم باشه...

مطلب عجز افراد در ابراز آشکار و مستقيم احساس شون نسبت به کسی ديگه به خود اون شخص هست

بيايد صرفا در محيط خودمون درباره‌ش بحث کنيم وقتی ميگم خودمون همومون ميدونيم اين خودمون و دور و بريا کيان

از خيليا تون اينو پرسيدم که چرا اينجوريه و خيلياتونم همينجوری هستين اما همه اما اگر ارائه ميدن ~~>‌شايد دليلش اينه شايد اونه ...

منم اينجا دليل ارائه نميدم مقصدی نميگم يه راهی شايد ٫اونم شايد نشون بدم

چيزی که ميخوام بگم اينه هويتی به نام احساس علاقه عشق يا هرچی دوس دارين اسمش رو باشه. من ميگم احساس هويتيست کاملا محاط شده و تعريف شده در يک شخص...

اگر کسی (شخص الف) نسبت به کس ديگری (شخص ب) احساسی دارد چيزيست از خود شخص الف به خود شخص الف و نه چيزی بين شخص الف و ب ...و نه چيزی وابسته به شخص ب و حتی ريشه اين احساس حاصل انطباق افکار و آرمانهای شخص الف با وجود و هويت شخص ب است و نه هويتی به نام شخص ب

پس توجه کنيد که واکنش شخص دوم دربرابر احساس شما و رابطه شما (منظورم شما-ه نوعی-اه!) با شخص دوم (شخص ب) هيچ ارتباطی نميتواند <~~ تاکيد ميکنم نميتواند با احساس شما داشته باشد. و اين تنها دليلی لازم و کافی برای آشکار بيان کردن احساس شما به شخص دوم ميباشد.

> گفتم منم دليلی ندارم که چرا نميکنين فقط گفتم چرا بايد بکننين (تاکيد دوبله: شمای نوعی)

> اگر حس ميکنين با واکنش شخص دوم و يا نوع رابطهء شما با شخص دوم تغييری در اين احساس ايجاد ميشه صرفا به احساستون شک کنيد -راحت کنم اين احساس خالص نيست!!!!- (تاکيد سوبله: شمای نوعی)

اگرم هنوز چيزی برای نوشتن مونده من ديگه نميکشم که بنويسم بنابراين اگه حس کردين کم کسری هس بم بگين که تو پست بعدی يا بين خودمون دربارش صحبت کنيم.

نقدا...

شب خوش!...

3 comments:

Anonymous said...

hala darbare ina ke gofti nemishe injoori bahs kard , hala ya ba'd hozori ya haminja , fela'n nemidonam ! ama eh soal e nime shakhsi !! to tarjih medi az oon noghte vasat ke esmesh roshe ke oonjayi bepari koja ?!? be soye abar ansan ya heyvan ???

Anonymous said...

az har khar pedari beporsi mige abar ansan ... hamintoori kashki ! kharaki ... midoni ke ?! ;) hala mikham bebinam nazare to chieh ?! be kodomesh ba ESTEDLAL meresi ?

Anonymous said...

I have been looking for sites like this for a long time. Thank you! » »