Wednesday, April 19, 2006

Hush!

و من ٫اورگاسماترون .دستی دراز شده به قاپيدن

تصوريم از درد است ٫خدمتگذارانم زمين را از هم ميدرند

چاپلوس و گستاخ٫ نامضروع و پوچ

دو هزار سال زجر و شکنجه در نامم خوابيدست

برتريم از تزوير است و از جنون-ه قانون

نامم مذهب است ٫روسپيی مقدس ٫ساديست.

واقيت رو میپيچونم و بر دنيا حکمرانی ميکنم

نام تاجم فريب است

امپراطور خدعه‌ام ٫به پايم خواهی افتاد

به يغما ميربمت ٬ذبح‌ات ميکنم ٬سقوطت سود من است.

و تو همچنان چاپلوسی ميکنی و از دردت لذت ميبری

عهد هايم همه دروغند و تمام عشقم ٬نفرت.

سياست مدارم و اين منم که سرنوشتت را رقم ميزنم

در برابر دنيايی شهيد شده رژه ميروم ٬ ارتشی برای جنگ

از روزهای سلحشوری ميگويم از پيروزی و اقتدار

بيرقی خيس خورده در خون حمل ميکنم ٬تحريکی ميکنم که شجاع باشی

تو را به سرنوشتت رهنمون ميشوم ٬به گورت.

استخوانهايت ستونهای قصرم ميشوند و چشمانت مرصع تاجم

که من مارس هستم خداوندگار جنگ و تو را در هم خواهم کوبيد.

ا همه اينا گذشته يه فرنچ انقد بايد آرزوی دوری باشه؟

مگه من چی خواستم؟!

Kiss Me DEEP

Kiss Me 4 Evermore