Monday, February 20, 2006

روایتهای موازی

پيشگفتار اول:

تمام روايات موجود در اين داستان به دليل نام و سبک داستان مجبور به موازی بودنند.

پيشگفتار دوم:

مخاطبين عزيز من در اين داستان نقس سوم و راوی را بر عهده ندارم بلکه ترجيحا نقش دوم و مرد را بر عهده دارم.

فصل اول:

با دو خطکش روی ميز آنقدر ور ميروم تا باهم موازی شوند.

دو نفر موازی باهم روی تختم دراز کشيدند.

در پذيرايی دو کاناپهء ۳ نفره -روبه‌روی يکديگر- به صورت موازی قرار دارند.

لبهء تراس جلويی و پشتی کاملا با يکديگر موازی هستند.

فصل دوم:

در کوچه دو ماشين ٫کاملا موازی در حال عبور از کنار يکدیگرند.

چند صد متر آنطرف تر در بزرگراه ۴٫ خط موازی با فاصله های برابر کشيده شدند.

در کنارگذر بزرگراه دو ماشين -به حالت دوبله- ٫موازی پارک شده است.

فصل سوم:

در آسمان دو ابر در جهت شمال به جنوب شرقی ٫موازی و در کنار هم در حال عبور از بالای شهرند.

مدار خورشيد زمين و مدار خورشيد منظومهء XI-3168 ٫‌کاملا با يکديگر موازيند.

فصل چهارم:

وقتی در حال ور رفتن با خطکش های روی ميز هستم ٫تنها چند میليون سال نوری آنطرف تر ستاره‌ای در سياه‌چاله‌ای فرو رفته محو ميشود.

فصل پنجم:

1 comment:

Anonymous said...

mese inke maniye MOVAZI ro nemidooni!