Tuesday, February 14, 2006

Imagine

۱۱:۱۵

صدای بلبل

صدای خنده

صدای دری که بهم کوبيده ميشه

صدای خنده

۱۱:۱۸

صدای جان لنون.

وقتی ميگم تصور کن...

منظورم اين نيست که يه دنيای بی عيب نقص -بدون بهشت و جهنم و مرز- تصور کنی.

دستام رو تصور کن.

ميدونی باهاشون ه کار ميکنم.

و لبام.

لازم نيست // مهم هم نيست//همیشه لازم نیستند.

دستام رو تصور کن.