يه فلش بک کوچولو...
چند شب-ه قبل:
ولادی اونشب تصميم گرفت نره رو مسهل. دندوناشو حسابی تميز کرد و خودشو پرت کرد روی تخت.
رو پهلوی چپش غلتيد و به قوطی مسهل-ه عزيزش که کنار ورق ها و کتاباش گوشه ميز کز کرده بود ذل زد.
چشاش رو به زور بست. رويا شروع شد. يه درخت خشک زمستونی بود که ولادی داشت از رو تراس-ه يه خونه ای نگاش ميکرد.آسمون پشت درخت تمام از سرما و ابر و نور ها قرمز شده بود.
بعد از چند دقيقه کاملا خوابش برد. چنان خوابی که انگار يه خرس-ه. و ديگه تا صبح هيچ رو يايی نديد.
و راستش تا اونشب که تصميم گرفت بره رو مسهل ديگه اصلا رويا نديد.
شب خوش.
Wednesday, January 04, 2006
Bitter Laxative O' Mine...
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
3 comments:
This cow is very talented!
This is very interesting site... Ford f-250 front hub replacement Mice in kitchen drawers water and ice dispensing machines http://www.busty-black-girls.info/white-dick-in-black-pussy.html laser weight loss training Concerta and sex Term life insurance ca instant online quotes 401k laws 2004 suzuki motorcycle parts floating shelves discussion group lexapro http://www.asthma-inhalairs.info/allergic-reaction-metal-piercing.html Under kitchen sink Satellite tv on pc Fiat group statistics ice block machine manufacturers in germany real estate loans Digital photo printers best reviews
Best regards from NY! archives texas lottery past results Canine cancer vaccine new york Bryant slim air conditioner medical malpractice
Post a Comment